|
حکایت ما هم شده ، حکایت روباه و مرغ های قاضی |
|
سرزمین دانلود:
گرگی و روباهی با همدیگر دوست بودند . روباه از هوش و زیرکی اش و گرگ از زور بسیار و چنگال تیزش بهره می برد. روباه شکار را پیدا و گرگ آن را شکار می کرد . سپس می نشستند و شکاری را که به چنگ آورده بودند ، می خوردند .
از بخت بد چند روز شکاری نیافتند .با خودشان گفتند هر یک به راهی برویم شاید چیزی بیابیم و دیگری را آگاه کنیم. گرگ لانه مرغی پیدا کرد و با شتاب خودش را به روباه رساند و گفت که شکار یافتم .
روباه شادمان شد و گفت : " چه پیدا کرده ای که این گونه شاد شده ای ؟ جای آن کجاست ؟ " گرگ گفت : " دنبالم بیا تا نشانت بدهم . " گرگ جلو افتاد و روباه هم در پی او. به خانه ای رسیدند.
خانه ، حیاط بزرگی داشت و یک مرغدانی هم در گوشه حیاط بود . گرگ ایستاد ، رو به روباه کرد و گفت : " این هم آن شکار . ببینم چه می کنی. " روباه که بسیار گرسنه بود ، شابان به درون حیاط رفت و خودش را به مرغدانی رساند .
در گوشه ای نهان شد تا در فرصتی مناسب به مرغدانی حمله کند . درون مرغدانی چند مرغ و خروس چاق بودند. در مرغدانی باز بود و او می توانست به آسانی یکی از مرغها را شکار کرده بگریزد .
ولی ناگهان در اندیشه شد و با خود گفت : " در باز است و مرغ چاق در مرغدانی .پس چرا گرگ خودش به مرغدانی حمله نکرده ؟ تاکنون من شکار پیدا می کردم و او شکار می کرد . اکنون چه شده که او شکار به این خوشمزگی را دیده ، ولی کاری نکرده و آمده دنبال من . بی گمان خطری در کمین است.
بهتر است بی گدار به آب نزنم . " با این فکرها روباه نزد گرگ برگشت . گرگ تا روباه را دست خالی دید ، خشمگین شد و گفت : " مطمئن بودم که تو توانایی شکار یک مرغ را هم نداری . چرا دست خالی بازگشتی ؟ " روباه گفت : " چیزی نشده . تنها می خواهم بدانم این خانه و این مرغدانی از آنِ کیست و چرا صاحب خانه در مرغدانی اش را باز گذاشته ؟
" گرگ گفت : " این خانه ، خانه شیخ قاضی شهر است که بی گمان کارگرش فراموش نموده در ِ مرغدانی را ببندد . " روباه تا نام قاضی شهر را شنید ؛ گریخت . گرگ شگفت زده شد و دنبال روباه دوید تا به او رسید و از وی پرسید: " چرا می گریزی چه شده ؟
" روباه گفت : " گرسنه بمانم بهتر از این است که مرغ خانه قاضی را بخورم . وقتی كه آن شیخ قاضی پی ببرد من مرغ خانه اش را دزدیده ام ، به مردم می گوید که گوشت روباه حلال است . مردم هم با شنیدن این حکم ، به دنبال روباه ها می افتند و نسل روباه را از روی زمین بر می دارند . گرسنه باشم بهتر از این است که دودمانم را به باد بدهم .
از آن به بعد هر گاه کسی بخواهد از در افتادن با افراد با نفوذ دوری نماید ، این زبان زد را می گوید : " حکایت ما هم شده ، حکایت روباه و مرغ های قاضی "
.
نظرات شما عزیزان:
|
[+]
نوشته
شده توسط عبداله طاهرپور در سه شنبه 17 / 6 / 1392برچسب: , حکایت ما هم شده ، حکایت روباه و مرغ های قاضی , اشعار ولادت حضرت معصومه(س) , عجیب ترین جاذبه های گردشگری کنارجاده درآمریکا , انواع ورزش برای بیماران قلبی , دکوراسیون خاکستری اتاق خواب , دیه سقط جنین را به چه کسی بپردازیم؟ , 5 علامت اعتیاد به اینترنت , چگونه تب کودک را پایین بیاوریم! , مدل پرده - سری پنجم , لباس مجلسی دخترانه 2013 - سری سوم , ورزش , ورزش های که باعث بهبود بیماری ها می شود , ورزش کردن , بیماری های قلبی , بهبود بیماری های قلبی , راه های بهبود بیماری های قلبی , تب , تب کردن بچه , راه های پایین آوردن تب بچه , چگونگی پایین آوردن تب بچه , راه های بهبود تب بچه , اعتیاد , اعتیاد به اینترنت , اینترنت , معتاد به اینترنت , راه های بهبود اعتیاد به اینترنت , دلایل اعتیاد به اینترنت , اشعار , اشعار ولادت حضرت مصومه , حضرت مصومه , قم , مصومه , شعر های همزمان با ولادت حضرت مصومه , جاذبه های گردشگری , گردشگری , گردشگری در آمریکا , جاذبه های گردشگری در آمریکا , لباس مجلسی , ضرب المثل , مدل دکور انق خواب , مدل پرده , مدل , انواع لباس مجلسی جدید , لبس مجلسی جدید , مدل پرده ها , انواع مدل پرده , انواع دکور اتاق خواب , دکوراسیون اتاق خواب ها , انواع حکایت , سرزمین دانلود , حکایت ها , مدل پرده های قشنگ , مطالب جالب , مطلب , سرزمین دانلود , دیدنی ها , خواندنی ها , مطالب ارزشمند , مطالب خواندنی , , در ساعت 8:38 | |
|
|
|
|
|